شعر زیبای “محنت بسیار” از زنده یاد “ایرج میرزا” – از شاعران برجستۀ ایرانی در عصر مشروطیت – را شاید بارها و بارها خوانده و شنیده اید ( با صدای بانوان قمرالملوک وزیری و هنگامه اخوان ). این شعر زیبا، حکایت از چشم انتظاری، بی تابی و عشق ورزی راستین میان عاشق معشوق است و این که چگونه عاشق دست از دل و جان شسته ، جان در راه عشق خود فدا می کند. ابیاتی از این شعر زیبا را براتیان گلچین کرده ایم :
عاشقی محنت بسیار کشید / تا لب دجله به معشوق رسید
ناشده از گل رویش سیراب/ که فلک دسته گلی داده به آب
نازنین چشم به شط دوخته بود / فارغ از عاشق دلسوخته بود
دید در روی شط آید به شتاب / نوگلی چون گل رویش شاداب …
گفت به به چه گل زیبایی است / لایق دست چو من رعنایی است
حیف از آن گل که برد آب او را / کند از منظره نایاب او را …
باری آن عاشق بیچاره چو بط /دل به دریا زد و افتاد به شط
دید آبیست گوارا و درشت / به نشاط آمد و دست از جان شست
دست و پایی زد و گل را بربود/ سوی دلدارش پرتاب نمود
گفت کای آفت جان ، سنبل تو/ ما که رفتیم بگیر، این گل تو
بکنش زیب سر، ای دلبر من / یاد آبی که گذشت از سر من
جز برای دل من بوش مکن / عاشق خویش فراموش مکن
خود ندانست مگر عاشق ما / که ز خوبان نتوان خواست وفا
عاشقان، گر همه را آب برد /خوب رویان همه را خواب برد
ابوریحان بیرونی در کتاب گرانسنگ “آثار الباقیه” در اهمیت این روز و این جشن بزرگ چنین می نویسد:« اسپندگان ، فرشته موکل به زمین است و نیز بر زنان درست کار و عفیف و شوهر دوست و خیرخواه، موکل است و در زمان گذشته ، این ماه بویژه این روزاسپندگان ، عید زنان بوده و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند.»
بن مایه:
بیرونی ، ابوریحان ، آثار الباقیه ، مترجم زنده یاد اکبر دانا سرشت ، تهران ، انتشارات امیرکبیر ، چاپ سوم 1363.