فئودور داستایوفسکی (۱۸۲۱ – ۱۸۸۱ م) را میتوان به راستی یکی از مشهورترین و تاثیر گذار ترین نویسندگان روسیه قلمداد نمود. سختیها و دشواریهای بسیار زیاد زندگی وی ، از او شخصیتی به یادماندنی ساخته است که آثار او را همچنین میتوان تصویری از قرن ۱۹ روسیه نیز به حساب آورد. از داستایوفسکی تاکنون ۳۴ اثر به چاپ رسیده است .
داستایوفسکی می نویسد :” کسانی که بدبختی دیگران را دیده و بر روزگار خویش شکر می کنند،حالم به هم می خورد!”
اما “سری سقطی” ، او یکی از عرفای برجسته ی قرن سوم بود. او مرید معروف کرخی و استاد جنید بغدادی بود. یکی از وقاعی مهم در زندگی او ، گفتن یک الحمدالله در پی نسوختن کلبه اش بود که سی سال استغفار را برای او به دنبال داشت و همین امر موجب ورود او به حلقه عرفان و تصوف شد.
از او کتاب مدونی در دست نیست و کسی هم به او کتابی نسبت نداده است، بلکه اقوال و حکایاتی به صورت پراکنده در کتب صوفیه در مورد او نقل شده … او عارفی بود که دارای مقام و منزلتی عالی در زمینه عرفان می باشد اما برخلاف عرفای دیگر چون ابوسعید ابوالخیر، بایزید بسطامی و … دارای شهرت نیست زیرا نه تنها خود سعی بر آن داشته که در گمنامی به سر برد بلکه شاید بتوان گفت ،واقعیت بر دار کشیده شدن حلاج ؛ باعث شد تا عرفایی همچون سری سقطی که مقامشان به هیچ عنوان کمتر از حلاج نبود، عزم خود را جزم کنند تا بار دیگر به سرنوشت حلاج گرفتار نیایند.
حکایت شکرگزاری و استغفار سری سقطی (عارف قرن سوم هجری قمری) :
سری سقطی گفت من سی سال است که استغفار می کنم به خاطر یک الحمدلله که گفته ام . گفتند چطور؟ گفت:من در بغداد دکاندار بودم ، یک وقت خبر رسید که فلان بازار بغداد را حریقی پیدا شد و سوخت. دکان من هم در آن بازار بود…فردی به من گفت که آتش به دکان تو سرایت نکرده است ، گفتم: الحمدلله! … یعنی من راضی شدم به اینکه دکان دیگری سوخته شود و دکان من نسوزد…و من سی سال است که دارم استغفار آن الحمدلله را می گویم.
اقتباس از کتاب “تذکره الاولیاء” عطار نیشابوری